سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
MAD2
 
 

سلام.

یه روزی تصمیم گرفتم ننویسم چون فک میکردم بزرگترین سهم زندگیم رفته و دلیلی واسه نوشتن و زندگی کردن ندارم...

یه روز تصمیم گرفتم عاشق یه آدمی شم و بعد از رفتنش فقط غصه بخورم..

یه وقتایی انقدر گریه میکردم و به خداالتماس میکردم خسته میشدم..اول میخواستم برگرده و بعد از اون ماجرا میخواستم فراموشش کنم

انقدر واسم مهم بود که فک میکردم اولین آدم دنیام و هیچکس مثل من نیست و بزرگترین غمم و مشکلم اینه فقط ...

ولی الان 2هفته است بابامو از دست دادم..انــــــقــــــــــــدر درد داره عزیزتو از دست بدی..باورم نمیشه..2هفته اندازه 10سال واسم گذشته..خیلی خستمو داغونم..حس میکنم قلبم کار نمیکنه..خیلی خیلی خیلی زندگیم سخت شده..

هیچ وقت فکر نمیکردم تو این وبلاگ از دست دادن عزیزامو بنویسم.

خیلی خستم..دلم میخواد چشمامو ببندم و برگردم به 6سال پیش..کاش برگردم به 2هفته پیش که 1بار دیگه بتونم بابامو ببینم

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : چهارشنبه 93 تیر 25 :: 5:44 عصر :: توسط : I-MaD

درباره وبلاگ
چه قدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر آمدن نیست .
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 96590